دوره و شماره: دوره 13، شماره 2، اسفند 1401 

سنخ شناسی و واکاوی جنبش اصناف تبریز در عصر صفوی (979 – 981 ه ق)

سنخ شناسی و واکاوی جنبش اصناف تبریز در عصر صفوی (979 – 981 ه ق)

صفحه 1-24

سید هاشم آقاجری؛ وریا میرزایی

چکیده تبریز نخستین پایتخت صفویان در اواخر دورۀ سلطنت شاه ‏تهماسب شاهد جنبش اصناف علیه دولت مرکزی بود. جرقۀ جنبش از درگیری میان یک قصاب با مأمور داروغه زده شد و به سرعت کل شهر را دربرگرفت. اصناف بدنۀ این نهضت را تشکیل می‏ دادند و پهلوانان رهبری آن را به‌عهده گرفتند. آنان به‌سرعت به سازماندهی نیروها پرداختند و کنشگران را برای اهداف جنبش بسیج کردند. اگرچه منابع آن دوران چندان به این جنبش نپرداخته‏ و وقایع این جنبش اجتماعی را به اختصار بیان کرده ‏اند، کنشگران موفق شدند نیروهای دولتی را از شهر اخراج و برای مدت دو سال تبریز را کنترل و اداره کنند. مقالۀ پیش‌رو می ‏کوشد تا با شیوه‏ای توصیفی ـ تحلیلی و با اتخاذ چارچوب نظری مبتنی‌بر آراء متفکرانی چون تیلی، زالد و همکاران و کاربست آن در رویکرد تحلیل طبقاتی اریک اُلین‏رایت به سنخ ‏شناسی و واکاوی جنبش اصناف تبریز بپردازند و ماهیت آن و چرایی و چگونگی وقوع این جنبش را تبیین کنند. مدعای پژوهش این است که جنبش اصناف تبریز، از سنخ جنبش ‏های طبقاتی فرودستان شهری است که در اعتراض به ستم مالیاتی و عدم برخورداری از مواهب اقتصادی راه ابریشم به وقوع پیوست. شکل کنش جمعی این جنبش نیز از نوع کنش ‏های واکنشی با سویه ‏های کنش رقابتی است.

نقش جامعۀ شهری و شهرسازی غربی در تداوم و تحولِ کالبدی ـ فضایی شهر تهران عصر ناصری

نقش جامعۀ شهری و شهرسازی غربی در تداوم و تحولِ کالبدی ـ فضایی شهر تهران عصر ناصری

صفحه 25-54

حسن الهیاری؛ پژمان افخمی عمله قشقائی؛ امیرحسین حاتمی

چکیده شهرسازی تهران تا دورۀ ناصرالدین‌شاه هم‏چنان به شیوۀ شهرسازی دورۀ صفوی ادامه یافته بود. این شیوه تنها جواب‏گوی نیازهای یک شهر سنتی در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ محدود بود. اما از دوران ناصرالدین‌شاه تهران به‌عنوان پایتخت ایران در دورۀ قاجاریه و در مواجهه با دنیای غرب به بستری برای تحولات در زمینۀ شهرسازی و الگویی برای دیگر شهرهای ایران در این زمینه تبدیل شد؛ هرچند این تحولات در شکل خالص غربی وارد شهر مذکور نشد و در نمودی ترکیبی و متأثر از جامعۀ سنتی ایرانی نمایان شد. ازاین‌رو مسئلۀ پژوهش حاضر بررسی چگونگی تأثیر شهرسازی غربی و جامعۀ شهری تهران در تداوم و تحول کالبدی ـ فضایی شهر مذکور در دورۀ ناصری است. این تحقیق با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی مسئلۀ مزبور پرداخته است. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که بخش کالبدی شهر تهران در دورۀ ناصرالدین‌شاه متأثر از تمدن غربی وارد مرحلۀ جدیدی شد. این تغییراتِ کالبدی ـ فضایی صرفاً تحت‌تأثیر دنیای مدرن غرب صورت نگرفت؛ بلکه نیروهای اجتماعی، فرهنگی و هنری بومی و سنتی، تأثیرات جدید را با معماری ایرانی ترکیب کردند. تحولات مزبور از یک جهت در شیوۀ نوسازیِ شهری در ابعاد مختلف و از جهت دیگر در بُعد کمیتی و رشد و زایش و تکثیر عناصر شهر محقق شد. در این بین کارویژه‌های برخی از عناصر شهری تهران مطابق با نیازهای جدید تغییر کرد.

اندیشۀ اصلاح آموزش ابتدایی در ایران عصر ناصرالدین ‌شاه

اندیشۀ اصلاح آموزش ابتدایی در ایران عصر ناصرالدین ‌شاه

صفحه 55-80

غلامعلی پاشازاده

چکیده در ایران زمان ناصرالدین‌شاه، نظام آموزشی بیش‌از‌پیش موردتوجه اندیشمندان ایران قرار گرفت. آن‌ها انجام اصلاحات در عرصه ‏های مختلف را با آگاهی مردم در ارتباط دانستند و از ضرورت آموزش همگانی سخن به‌میان آوردند و به دنبال آن، اصلاح آموزش ابتدایی را به‌منزلۀ زیربنای آموزش همگانی مورد توجه قرار دادند. رویکرد این اندیشمندان به آموزش ابتدایی و نسبتِ راهکارهای آنان برای تحول در آموزش ابتدایی با واقعیت‏ های زمانه و اصول آموزش ابتدایی مسئله ‏ای است که در تحقیق حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از آثار اندیشمندان آن دوره مورد بررسی قرار می‏گیرد و به این پرسش پاسخ داده می‏ شود که آیا راهکارهای اندیشمندان ایران عصر ناصری برای آموزش ابتدایی و همگانی شدن آن با واقعیت‏ های روز و اصول آموزش ابتدایی مطابقتی داشتند؟ نتیجۀ تحقیق حاکی از آن است که اندیشمندان این دوره باوجود درک درست از نقش آموزش ابتدایی در تعلیم عمومی، با اصرار به راهکارهایی مانند اصلاح الفبا از واقعیت‏ های زمانه و اصول آموزش ابتدایی فاصله گرفته ‏اند.

تحلیل ساخت سیاسی دولت در ‌ایران؛ مقایسۀ دوره‌های صفویه، قاجار

تحلیل ساخت سیاسی دولت در ‌ایران؛ مقایسۀ دوره‌های صفویه، قاجار

صفحه 81-108

جلیل دارا؛ هادی طلوعی

چکیده دولت‌های صفویه و قاجار از لحاظ نوع ساخت سیاسی، نهاد حاکمیت و پایگاه اجتماعی دارای ویژگی‌های منحصربه‌فردی هستند. از دوران صفویه، ویژگی‌های دولت ایرانی مبین نهادها و سنت‌های سیاسی سنتی بود. این رویه تا دورۀ جدید و حکومت قاجار ادامه داشت. اما با ورود ایران در اواخر قاجار به عرصه‌های جهانی، دولت نیز متأثر از این ارتباط شد و با روی کار آمدن خاندان پهلوی، حکومت مطلقه شکل گرفت. در این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که دولت‌های صفویه و قاجار به‌لحاظ ساخت سیاسی و پایگاه اجتماعی چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی دارند؟ یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که به‌لحاظ ساخت سیاسی، دولت در دوران صفویه از نوع پاتریمونیالیسم، اما در عصر قاجار از نوع پاتریمونیالیستی در حال گذار است. لذا هرچند هر دو دارای نهادهای حاکمیت مشابه بودند، اما تحول دولت در این دو دوره که ناشی از تغییرات بافت اجتماعی و طبقاتی در ایران است ساخت قبیله‌ای حکومت را به نوعی حکومت بوروکراتیک هدایت می‌کند.

مفهوم ظل‌اللهی در عصر نادرشاه و تحولات اجتماعی ـ سیاسی براساس تکوین مناسبات جدید دانش ـ قدرت

مفهوم ظل‌اللهی در عصر نادرشاه و تحولات اجتماعی ـ سیاسی براساس تکوین مناسبات جدید دانش ـ قدرت

صفحه 109-140

نیره دلیر

چکیده مفاهیم متعددی جهت توجیه حکومت خلق شده و نظام دانش که اغلب توسط علمای دینی تولید می‌شد، تلاش کرده است آن را متناسب با شرایط تاریخی در ارتباط با خداوند تعریف و تثبیت کند. مفهوم ظل‌الله یکی از این مفاهیم است که در قالب نظام باورها برای حاکمان تعریف شده و به‌کار رفته است. این مفهوم اغلب در پیوند با مفاهیم مشروعیت‌بخش دیگر چون فره ایزدی و ... به یک معنا درنظر گرفته شده درحالیکه به گسست‌های معنایی آن در بستر تاریخی توجه نشده است. بنابراین این پژوهش به‌دنبال پاسخ به این پرسش است که مفهوم ظل‌اللهی در زمانۀ نادرشاه در نظام دانش ـ قدرت چگونه تعریف شده و چه کارکردی داشته است؟ این پژوهش با استفاده از مباحث نظری دانش ـ قدرت فوکو و رویکرد «تاریخ مفهوم» به تبیین مفهوم ظل‌اللهی، در عصر نادرشاه و پیامدهای آن خواهد پرداخت. نتایج این پژوهش نشان از آن دارد که در عصر نادری گسستی در نظام دانش صورت گرفته و دیوان‌سالاران مورخ به‌عنوان تولیدکنندگان دانش تلاش کردند با توجه به جدایی نادر از نظام مشروعیت‌ساز عصر صفوی برای او جایگاه متفاوتی تعریف کنند. به همین دلیل مفهوم ظل‌الله در این عصر به‌معنای موقعیتی مستقل و در ارتباط مستقیم با خدا در نظام دانش و قدرت تبیین شده و برای نادر به‌کار رفته است. این نظام جدید دانش ـ قدرت که در عصر نادری شکل گرفت، بعدها به تغییری بزرگ در تاریخ ایران منجر شد و در تحولات و تطورات نظم اجتماعی ـ سیاسی ایران یاری رساند.

خصوصی‌سازی دارایی‌های دولت در ایران (1368-1399) (مطالعۀ گزارش‌های مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی)

خصوصی‌سازی دارایی‌های دولت در ایران (1368-1399) (مطالعۀ گزارش‌های مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی)

صفحه 141-178

علیرضا ذاکری

چکیده موضوع این مقاله مطالعۀ خصوصی‌سازیِ دارایی‌هایی دولت در جامعۀ ایران از پایان جنگ تا امروز است. این مطالعه از خلالِ بازخوانیِ گزارش‌های مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی دربارۀ این موضوع در دوره‌های مختلف انجام شده است. پس از اثبات مسئله سؤال پژوهش به این صورت ارائه شده است: «سیاستِ خصوصی‌‌سازیِ دارایی‌هایِ دولت از حیث شیوۀ واگذاری به چه شکل اجرا شده‌اند؟». برای تحلیلِ چگونگیِ انجام واگذاری‌ها چارچوب نظری دیوید هاروی دربارۀ انباشت سرمایه در دست اقلیتی معدود، از طریق خلع مالکیت از عموم مردم در فرایند خصوصی‌سازی مورداستفاده قرار گرفته است. واحد تحلیل مقاله کشور ایران در سال‌های 1368 تا 1399 است. واحد مشاهدۀ گزارش‌های مرکز پژوهش‌های مجلس دربارۀ خصوصی‌سازی در سال‌های 1368 تا 1399 است که با بخش‌های مرتبط با خصوصی‌سازی گزارش‌های تفریغ بودجه و برخی مصاحبه‌های سیاستگذاران دربارۀ خصوصی‌سازی در همین سال‌ها تکمیل شده است. روش پژوهش تحلیل محتوای اسناد است. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد اجرای سیاست خصوصی‌سازی در ایران، همواره همراه با توزیع رانت بوده و به‌تدریج به خلع مالکیت عموم مردم انجامیده است. اقلیتی از نیروهای سیاسی ایران یا بخش مهمی از شرکت‌های واگذارشده را از آن خود کرده‌اند یا با واگذاری شرکت‌های دولتی به بخش عمومی غیردولتی و نهادهای نظامی حضور خود را هیئت‌مدیره‌های انبوه شرکت‌های زیرمجموعۀ این نهادها تضمین کرده‌اند.

واکاوی قدرت اقتصادی در دوران قاجار از دیدگاه منابع قدرت اجتماعی مایکل مان

واکاوی قدرت اقتصادی در دوران قاجار از دیدگاه منابع قدرت اجتماعی مایکل مان

صفحه 179-216

کرامت الله راسخ؛ فرید سادات شریفی؛ علیرضا خدامی

چکیده هدف پژوهش بررسی قدرت اقتصادی در دوران قاجار در چارچوب رویکرد قدرت اجتماعی چهارگانۀ مایکل مان است. مایکل مان چهار منبع قدرت را از یکدیگر متمایز می‌کند: سیاسی، ایدئولوژیک، نظامی و اقتصادی. نوع پژوهش کیفی و روش آن کتابخانه‌ای است. این روش با استفاده از شیوۀ تحلیلی مایکل مان و سنجش منابع قدرت اجتماعی با چهار شاخص قدرت انجام‌گرفته است. فرض اصلی پژوهش این است که منابع قدرت در عصر قاجار نیز چهارگانه است. قدرت اقتصادی یکی از مهم‌ترین منابع قدرت در عصر قاجار است. منابع چهارگانه قدرت و به‌تبع آن عاملیت اجتماعی این منابع قدرت، یعنی دربار، روحانیون، رؤسای ایلات و عشایر و تجار در ارتباط نزدیک و مستمر با یکدیگر قرار داشتند. یافته‌های پژوهش نشان داد، نمایندگان اجتماعی قدرت اقتصادی، تجار، تلاش داشتند، استقلال خود را در تعامل و تقابل با نمایندگان دیگر منابع قدرت اجتماعی مانند دربار، روحانیون و سران ایلات و عشایر حفظ کنند. این‌گونه درگیری‌ها به هم‌پوشانی عاملان اجتماعی دو منبع قدرت اقتصادی و ایدئولوژیک، تجار و روحانیون، منجر شد. انقلاب مشروطه و جنبش تنباکو نتیجۀ نهایی هم‌پوشانی و به‌دنبال آن همکاری عاملیت اجتماعی این دو منبع قدرت اقتصادی و ایدئولوژیک در تقابل با قدرت سیاسی بود.

پیامدهای اجتماعی اشغال هجده‌سالۀ تبریز (993ـ1012ق/ 1585ـ 1604م)

پیامدهای اجتماعی اشغال هجده‌سالۀ تبریز (993ـ1012ق/ 1585ـ 1604م)

صفحه 217-250

محمد رضایی

چکیده اختلافات داخلی دورۀ شاه محمد خدابنده، مشکلات اوایل حکومت شاه‌عباس و صلح استانبول موجب تداوم اشغال تبریز شد. از سال 993ق/ 1585م تبریز به اشغال امپراتوری عثمانی درآمد و اندکی بیش از هجده سال زیر سلطۀ همسایۀ غربی قرار گرفت. اشغال هجده‌سالۀ تبریز با استقرار سیستم دیوان‌سالاری، نظام تیمار و حضور تعداد زیادی از قوای بیگانه همراه بود که باتوجه‌به تفاوت‌های دو طرف، پیامدهای اجتماعی چندی به همراه داشت. در پژوهش حاضر تلاش می‌شود با روش توصیفی ـ تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه‌ای پیامدهای متعدد اشغال شهر را موردمطالعه قرار داده و به سؤال اصلی پاسخ داده شود. اشغال هجده‌سالۀ تبریز با چه پیامدهای اجتماعی همراه بوده است؟ به‌نظر می‌رسد حملات و اشغال شهر علاوه‌بر آسیب‌های مستقیم به بافت کالبدی و عامل انسانی که سبب افول شهر و شهرنشینی شده، پیامدهای اجتماعی چندی در حوزه‌های سیاسی، اداری، اجتماعی و فرهنگی به همراه داشته است.

تحلیل جامعۀ مدنی در افغانستان: مطالعۀ موردی لویه‌جرگه (1307ـ1382)

تحلیل جامعۀ مدنی در افغانستان: مطالعۀ موردی لویه‌جرگه (1307ـ1382)

صفحه 251-276

علی ساعی؛ محمدباقر زکی

چکیده موضوع این مقاله مطالعۀ لویه‌جرگه به‌مثابۀ یک جامعۀ مدنی سنتی در افغانستان است. مسئلۀ این پژوهش عدم مطابقت کنش لویه‏جرگه با روایت نظری آن به‌عنوان یک نهاد مدنی سنتی است؛ لویه‌جرگه در برهه‏هایی از تاریخ افغانستان از فرایند دموکراتیک‏سازی حمایت کرده و گاهی با حاکمان اقتدارگرا همسو شده است. سؤال این پژوهش این است: شروط تأثیرگذار بر کنش لویه‏جرگه در حمایت از فرایند دموکراتیک‏سازی در افغانستان کدام‌اند؟ مدل نظری این مقاله ترکیبی است از مفاهیم عدم توسعۀ اقتصادی و اجتماعی، قبیله‏گرایی و محدودیت کنش دموکراتیک لویه‏جرگه. یافته‌های تجربی این متن دلالت بر آن دارد که با توسعۀ اقتصادی ـ اجتماعی و ضعیف شدن قبیله‏گرایی، به‌مثابۀ یک فرهنگ سیاسی ضددموکراسی، لویه‏جرگه از دموکراتیک‏سازی کشور حمایت کرده است. در فقدان توسعۀ اقتصادی ـ اجتماعی و حضور پرنفوذ قبیله‏گرایی در افغانستان، لویه‏جرگه از اقتدارگرایی حمایت کرده است. در این مقاله نشان داده شده است که لویه‏جرگه ظرفیت نهادی برای کمک به دموکراتیک‏سازی کشور را دارد، ولی ماهیت کنش آن بستگی به زمینه‏های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن دارد.

جامعه‌شناسی تاریخی ناکارآمدی طرح‌های توسعه در ایران تحلیل محتوای تاریخ شفاهی هاروارد در تجربۀ ‌زیستۀ کارگزاران توسعۀ ایران (1340ـ1357ش)

جامعه‌شناسی تاریخی ناکارآمدی طرح‌های توسعه در ایران تحلیل محتوای تاریخ شفاهی هاروارد در تجربۀ ‌زیستۀ کارگزاران توسعۀ ایران (1340ـ1357ش)

صفحه 277-300

شهروز شریعتی؛ عادل فاریابی

چکیده مروری بر تاریخ طرح‌های توسعۀ ایران در دورۀ سلطنت محمدرضا پهلوی بیانگر این نکته است که فرایند سیاستگذاری توسعه در ایران دچار آشفتگی‌های فراوانی بوده است و حتی به‌نظر می‌رسد کنشگران و کارگزاران توسعۀ اقتصادی ایران به استناد شواهدی که در این مقاله نشان داده می‌شود، نتوانسته بودند این معضلات را به‌درستی شناسایی کنند. این نوشتار با روش‌شناسی مبتنی‌بر جامعه‌شناسی تاریخی و در چارچوب نظری تلفیقی از آموزه‌های نظریۀ رانتیریسم و پاترمونیالیسم کوشیده است تا نشان دهد چگونه برنامه‌های توسعه در ایران ناکام می‌ماند. مقاله نشان می‌دهد شیوۀ حکمرانی متأثر از درآمدهای نفتی در اقتصاد سیاسی و مناسبات پدرسالار در فرهنگ سیاسی، درمجموع موجب می‌شد کنشگران توسعۀ ایران بدون فهم مسائل اساسی جامعه و الزام خود به پاسخ‌گویی، نتوانند از فرصت‌ها و ظرفیت‌ها برای بهبود حکمرانی، در کشور استفاده کنند. مقاله در پاسخ به این پرسش که مهم‌ترین علت‌های ناکارآمدی طرح‌های توسعه در ایران طی دو دهۀ پایانی سلطنت محمدرضا پهلوی ناظر بر چه مشکلاتی بوده است؟ با روش تحلیل محتوای تاریخ شفاهی هاروارد، برمبنای تجربۀ زیسته جمعی از کارگزاران توسعه کشور و با گزینش، کدگذاری و طبقه‌بندی گویه‌های انتقادی کارگزاران اقتصادی در پروژۀ تاریخ‌ شفاهی هاروارد، این فرضیه را مورد آزمون قرار می‌دهد که به‌نظر می‌رسد عدم موفقیت پیش‌برد پروژۀ توسعۀ ایران در زمان محمدرضا پهلوی، در بی‌توجهی به مبارزه با مفاسد اداری، بی‌انضباطی اداری، مداخلۀ مستمر در امور دولت، ضعف سیاستگذاری و برنامه‌ریزی اقتصادی و در عین حال تضعیف مداوم نهادها، نخبگان سیاسی و نیروهای اجتماعی ریشه داشته است.

بررسی جایگاه اجتماعی نگارگران عصر صفوی از منظر متون تاریخی (907ـ1148ق)

بررسی جایگاه اجتماعی نگارگران عصر صفوی از منظر متون تاریخی (907ـ1148ق)

صفحه 301-346

شهاب شهیدانی؛ محمدعلی نعمتی؛ جهانبخش ثواقب؛ سیدعلاالدین شاهرخی

چکیده جایگاه اجتماعی نشان‌دهندۀ موقعیت فرد در ساختار اجتماعی است و در متون تاریخی عصر صفوی، اطلاعات مهمی درمورد جایگاه اجتماعی هنرمندان و ازجمله نگارگران ارائه شده است. علیرغم وابستگی کلی و عمومی مقولۀ هنر به دربار، نگارگران در این عصر به‌لحاظ مقام و جایگاه اجتماعی، یکسان نبودند، بلکه مؤلفه‏های متعددی فراز و فرود جایگاه آن‌ها را مشخص می‌کرد. هدف این مقاله تبیین نقش و جایگاه اجتماعی نگارگران عصر صفوی در متون تاریخی با تأکید بر تاریخ‌نگاری‌ سیاسی، تاریخ‌نگاری‌ هنر، تذکره‌ها و سفرنامه‌هاست. این مقاله از نوع تاریخی و با عطف به مباحث جامعه‌شناسی تاریخی و تحلیل محتوا و روش پژوهش کتابخانه‌ای و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته است. یافته‌های پژوهش بیانگر آن است که در متون تاریخی این عصر، جایگاه، مقام و موقعیت نگارگران از مواردی چون: سیاست‌های مذهبی، هنردوستی شاهان صفوی، رقابت‌های سیاسی، استمرار خاندان‏های هنری و تحرک اجتماعی به جانب همسایگان صفویان تأثیر پذیرفته است.

تحلیل عملکرد صادقی‌بیگ افشار در میدان هنر صفوی براساس رابطۀ دوسویۀ منش و میدان (نیمۀ دوم سدۀ دهم هجری)

تحلیل عملکرد صادقی‌بیگ افشار در میدان هنر صفوی براساس رابطۀ دوسویۀ منش و میدان (نیمۀ دوم سدۀ دهم هجری)

صفحه 347-384

مهدی محمدزاده؛ میثم صادق پور؛ عباس قدیمی قیداری

چکیده در نیمۀ دوم سدۀ دهم هجری/شانزدهم میلادی، با روی‏گردانی شاه ‏تهماسب صفوی از میدان هنر، حمایت درباری از هنر و هنرمندان به حداقل خود رسید و حوادث سیاسیِ پس از مرگ شاه ‏تهماسب نیز بر پیچیده ‏گی اوضاع افزود. شرایط پیش ‏آمده صادقی ‏بیگ افشار، نقاش، شاعر و کتابدار کتابخانۀ سلطنتی صفویان را وادار کرد تا به فراخور روابط جدید حاکم بر میدان فرهنگ، استراتژی مناسبی را درپیش گیرد. این استراتژی روی ‏آوردن به منش شخصی‏ و اتّکا به فردیت خویش بود. پژوهش‏ حاضر ضمن توجه به زمینۀ تاریخی و تحولات اجتماعی مؤثر در هنر صفوی نیمۀ دوم سدۀ دهم/شانزدهم، به مناسبات مابین کنشگرانِ عرصۀ فرهنگ، انگیزه ‏های احتمالیِ شخصیِ هنرمند، و یا تأثیر روابط مذکور در عملکرد نهاییِ وی تأکید داشته است. هدف اصلی، شناخت رابطۀ میان عملکرد هنرمند (در اینجا صادقی‏ بیگ) و نیروهای مؤثر در صحنۀ هنر نیمۀ دوم سدۀ دهم/شانزدهم است. درنتیجه، عملکرد خاص هنرمند در رابطه با گفتمان حاکم بررسی و بازشناسی شده است. برای تقویت مفاهیم مذکور به عملکرد هنرمندانِ هم ‏عصر صادقی چون آقارضا و علی‏رضا عباسی نیز مختصراً پرداخته شده است. برای یافتن این رابطه و ترسیم مختصات آن، منابع و اسناد تاریخیِ درجه اول تحلیل و تفسیر شده ‏اند. لذا ماهیت این پژوهش کیفی و تاریخی است و با روش توصیفی ـ تبیینی، به تحلیل عملکرد ویژه‏ و نمادین صادقی‏ بیگ در جریان تغییرات اجتماعی و سیاسی آن دوران پرداخته است. رویکرد تحلیلی مورد استفاده در تفسیر متن‏ ها، گزارش ‏ها و عملکردها در این مقاله مبحث جامعه ‏شناسی رابطه ‏گرایانۀ پی‏یر بوردیو است. این رویکرد سبب شد تا دریابیم روابط موجود در میدان هنر و فرهنگ صفوی در نیمۀ دوم سدۀ دهم/ شانزدهم به گونه ‏ای بود که کنشگران حاضر در آن را وادار می‏کرد تا براساس منش (عادت‏ وارۀ) شخصی‏شان و میزان سرمایۀ نمادینی که در اختیار داشتند، دست به انتخاب استراتژی‏ مناسب با مقتضیات میدان بزنند و در این راستا از قوانین حاکم بر میدان‏ سیاست و قدرت نیز تبعیت می ‏کردند.

شهرنشینی در موقعیت مرزی: تحول حیات شهری در دربند دورۀ اسلامی با تکیه بر سهم عامل کوچ‌نشین

شهرنشینی در موقعیت مرزی: تحول حیات شهری در دربند دورۀ اسلامی با تکیه بر سهم عامل کوچ‌نشین

صفحه 385-424

جواد مرشدلو

چکیده در این مقاله، شهرنشینی در شمال قفقاز به‌مثابۀ یک مؤلفۀ مهم حیات اجتماعی در پیوند با موقعیت جغرافیایی و یک عامل ساختاری بومی یعنی «کوچ‌نشینی» بررسی شده است. کانون تمرکز آن، شهر تاریخی دربند و مقطع تاریخی مطالعه، دورۀ اسلامی با تمرکز بر سده‌های یازدهم/ هفدهم و دوازدهم/ هجدهم است. مسئلۀ محوری پژوهش ناظر بر واکاوی علل و عواملی است که مانع از تکوین یک شهرنشینی پررونق، پایدار و واجد هم‌بستگی اجتماعی در این مکان شد. مدعای پژوهش آن است که موقعیت راهبردی دربند در مرز ایران و دشت قبچاق، زمینه‌ای برای اعمال اقتدار دولت در قالب سیاست‌های مرزبانی و تکوین یک جامعۀ شهری در مقیاس محدود فراهم می‌کرد. هم‌زمان، دسترسی دربند به دریای خزر و تجارت چشمگیر آن، زمینه‌ساز شکل‌گیری یک شهرنشینی محدود اما پایدار در این مکان شد. باوجوداین، تجمع و گونه‌گونی کم‌مانند نیروهای کوچ‌نشین در داغستان و ظرفیتی که در این ناحیه برای اعمال نفوذ دولت‌های رقیب و ایجاد ناامنی وجود داشت، مانع از توسعۀ این شهرنشینی بود. تبیین رابطۀ موقعیت جغرافیایی، سیاست‌های مرزبانی و سهم نیروهای تمرکزگریز در فرسایش حیات شهری هدف اصلی این تحقیق است که با رویکرد جامعه‌شناسی تاریخی و رهیافت تببین علّی به آن پرداخته می‌شود. نتیجۀ پژوهش نشان می‌دهد که بین موقعیت مرزی دربند و شکل‌گیری و تحول حیات شهری آن در گذار تاریخ می‌توان رابطۀ معناداری را تشخیص داد. در این زمینه، عامل تجارت چونان پویه‌ای ایجابی و نیروهای کوچ‌نشین همچون عاملی فرساینده سهم تعیین‌کننده‌ای داشته‌اند.

فولکلور و تاریخ اجتماعی؛ مطالعۀ موردی: «ترانۀ رعنا»

فولکلور و تاریخ اجتماعی؛ مطالعۀ موردی: «ترانۀ رعنا»

صفحه 425-453

جمشید نوروزی؛ مجید علیپور

چکیده ترانه‌ها بخشی مهم از دانش و فرهنگی را تشکیل می‌دهند که از آن به فولکلور (فرهنگ مردم) تعبیر می‌کنیم. آثاری که خالقان و سرایندگانی ناشناخته دارند و عمدتاً، به‌صورت شفاهی و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده‌اند. ترانه‌های فولکلور به نظر اغلب محققان، صدای توده‌های فرودستی هستند که از اعماق تاریخ با ما سخن می‌گویند. سادگی و بی‌پیرایگی آثار فولکلور، این امکان را فراهم می‌کند که در کنار دیگر اسناد و منابع تاریخی، دیدی به مراتب واقعی‏تر و دقیق‏تر از تاریخ اجتماعی توده‌های مردم به‌دست آید. مقالۀ پیش‌رو با تمرکز بر مضمون و محتوای «ترانۀ رعنا» به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی مبتنی‌بر استفاده از منابع کتابخانه‏ای و پژوهش میدانی، درپی پاسخ به این پرسش است که پژوهش در فولکلور نواحی و مناطق، واجد چه ظرفیت و بهره‏هایی برای تحقیقات تاریخ اجتماعی است؟ نتایج حاصله از پژوهش، مبین آن است که ترانۀ فولکلور رعنا که مویه‌ای بر زندگانی پرماجرای زنی از کوهپایه‌های شرق گیلان است؛ جدا از جنبه‌های ادبی و هنری آن، اشارات مهمی به تاریخ اجتماعی توده‌های مردم و ساختار اجتماعی ـ سیاسی این ناحیه در دورۀ موسوم به ارباب ـ رعیتی دارد که آن را واجد اهمیت در مطالعات تاریخ اجتماعی می‌کند.