همسویی با شاهنامه در تجدید حیات هنری و احیا هویت ایرانی
صفحه 1-36
حسن کریمیان؛ علی مولودی
چکیده شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی (۳۲۹-۴۱۶ ھ.ق) نه تنها سند احیای هویت ملی ایرانیان، که رکن مهم دوام بسط و نشر فرهنگ و هنر پربار ساکنان این سرزمین است. فردوسی بزرگ نوشتن این کتاب را تلاشی به منظور زنده کردن دوباره مردم ایران معرفی میکند. مقاله حاضر درپی پاسخ به این پرسش است که آیا حکیم طوس به تنهایی بر احیای سنتهای گذشته این مرز و بوم همت گمارده و یا سایر اقشار نظیر هنرمندان و صنعتگران این سرزمین نیز در احیا سنتها و فرهنگ پیش از اسلام ایران تلاش داشتهاند؟ فرض بر آن است که خالقان هنرها و صنایع نیز در تلاشی همسو با احیاگر زبان فارسی نسبت به تجدید حیات هنری ایران اهتمام ورزیدهاند.
در نوشتار حاضر تلاش بر آن است تا با اتکا به شواهد باستانشناسانه مورد استفاده در پژوهش، میزان مشارکت هنرمندان و صنعتگران (به ویژه سفالگران، کاشیکاران و گچبران) ایران در همسویی با حکیم طوس به منظور تجدید حیات هنری و احیای سنتهای روایی عصر ساسانیان مشخص گردد. بدین منظور، تزیینات نمونههایی از اشیا سفالین، کاشیها و گچبریهای قرون میانی اسلامی مورد مطالعه قرار گرفت. در نتیجه مشخص گردید که با وجود تأکید حاکمان عرب بر ممنوعیت شرح حال شخصیتهای اسطورهای ایران پیش از اسلام، بیشتر مردم ایران در تلاش بودهاند تا به هر نحو ممکن فرهنگ و سنتهای گذشته خویش را بر آثار و مصنوعات خویش منعکس نمایند.
تأثیر سیاستهای کشورداری مغولان بر جایگاه اجتماعی و سیاسی اصناف در ایران
صفحه 37-54
مقصود علی صادقی؛ مقصود علی صادقی؛ کامران حمانی؛ سید هاشم آقاجری
چکیده بازاریان در طول تاریخ ایران به دلیل کارکرد اقتصادی و اجتماعی مؤثرشان در جامعه مورد توجه حکومتهای با ساختار ایلی مسلط بر جامعه ایران قرار داشتند. جایگاه بازاریان و به خصوص اصناف پیشهور نزد حکومتها با حمله مغول به ایران به مراتب بیشتر از گذشته بهبود یافت و استپنشیان مغول از همان آغاز حملات خود به ایران تولیدات پیشهوران را ارج نهادند و در خلال کشتارهای خود مانع از مرگ بسیاری از افراد این طبقه مولد شدند. بر این اساس پرسشی که در این پژوهش نگارندگان درپی پاسخ به آن هستند این است که سیاستهای کشورداری مغولان و ایلخانان چه تأثیری بر جایگاه اجتماعی و سیاسی اصناف در ایران نهاد؟ نتایج این پژوهش نشان میدهد که به حاشیه راندن نهاد حسبه از سوی مغولان نامسلمان تا دوره غازانخان، حمایت مغولان از پیشهوران هنگام حمله به ایران و رهانیدن آنها از کشتار که از نیازهایهای اقتصادی و تسلیحاتی مغولان و ایلخانان نشأت میگرفت از جمله سیاستهای مغولان و سپس ایلخانان در ارتباط با پیشهوران بود. این سیاستگذاریها در بعد اجتماعی باعث تشکلیابی پیشهوران و نزدیکی آنها به گروههای دیگر از جمله اهل فتوت شد و در بعد سیاسی منجر به حضور اصناف در رویدادهای سیاسی هم در دوران ایلخانان و هم دوره فترت شد. این پژوهش در صدد است تا با رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی و تحلیل دادههای تاریخی درباب تأثیر سیاستگذاریهای مغولان و ایلخانان بر جایگاه اجتماعی و سیاسی اصناف در ایران بپردازد.
ساختار و کارکردهای خانواده ایرانی در دوره «مادها»
صفحه 55-80
محمد حسین پناهی؛ محمد حسین پناهی؛ محسن اخباری
چکیده خانواده قدیمیترین نهاد و یا گروه اجتماعی بشری است که به اقتضای نیازهای اساسی انسان شکل گرفته و در فرایند تحولات اجتماعی، دچار تغییر و دگرگونی شده است. خانواده ایرانی نیز در گذر تاریخ دچار تحولات گوناگون شده که کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است. در این مقاله با استفاده از چارچوب مفهومی کارکردگرایی به بررسی وضعیت تاریخی خانواده و ساختار آن در یکی از دورههای مهم تاریخ ایران یعنی دوره امپراطوری «مادها»، به عنوان اولین امپراطوری غرب ایران، میپردازیم. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که در این دوره نوع غالب خانواده گسترده بوده که در درون یک شبکه خویشاوندی بزرگ میزیسته و کارکردهای تولید مثل، اجتماعی کردن و آموزش فرزندان، تولید و تأمین نیازهای مصرفی و تأمین امنیت اعضای خانواده را به عهده داشته است. همچنین همسرگزینی مادها برونگروهی بوده که توسط بزرگان خانواده هماهنگ میشده است. زنان و مردان نیز در داخل و بیرون از خانواده فعالیتهای اقتصادی داشتهاند.
نشانگان فروپاشی دودمان قاجار از منظر سیاحتنامه ابراهیمبیگ
صفحه 81-100
محسن خلیلی؛ حسن زرگری سنقز
چکیده زوال نظام سیاسی واجد نشانههایی است. از منظر ابنخلدون بدویان به دلیل داشتن عصبیت بیشتر بر یکجانشینان ظفر مییابند و زمینههای تأسیس امارت را فراهم میآورند. سپس پیروزمندان با خلق و خوی شهریان خو گرفته و سختکوشی چادرنشینی جای خود را به محافظهکاری میدهد و عصبیت آنها به ضعف میگراید و زمینه آماده میشود تا گروهی دیگر بر آنها چیره شوند. نگارندگان با بهرهگیری از سومین پرسش مقوله قدرت (قدرت چگونه از دست میرود؟) و با بهرهگیری از رهیافت ابنخلدون و با برشماری نشانگان زوال قدرت برآن شدهاند که با تحلیل سیاحتنامه ابراهیمبیگ به شمارش تفسیرگونه نشانگان زوال قاجاریه بپردازند.
بازنگری مذهب الیماییدها براساس برخی شواهد باستانشناختی
صفحه 101-122
حسنعلی عرب؛ حمیدرضا قربانی؛ محمود حیدریان
چکیده جزئیات ساختار فرهنگی حکومتهای منطقهای در دوره اشکانی به عنوان بخشی از روند توسعه و تحول پادشاهی، سوای بدنه پادشاهی آنها به ندرت مورد توجه قرار گرفته است. الیماییدها در جنوبغربی ایران امروز از حکومتهای مؤثر در پادشاهی اشکانیان از برخی جنبهها مورد مطالعه قرار گرفتهاند. مذهب الیماییدها از جمله مباحثی است که برخی پراکنده به آن پرداختهاند. دیدگاهها در این خصوص بسیار متنوع و گاه متناقض است. در این مقاله ابتدا موقعیت جغرافیایی الیماییدها ارزیابی و مطرح شده و سپس به طرح مسئله پرداخته و دیدگاههای مختلفی که در مورد دین آنها ابراز شده جهت بیان مسئله و پیشینه مطالعاتی آورده میشود. آنگاه به بررسی برخی از نقوش برجسته و شواهد باستانشناختی عمدتاً جدید الیماییدها پرداخته میشود که در حقیقت به دلیل ارتباط بیشتر با موضوع مقاله از این جامعه آماری، نقوش برجسته و آثار الیماییدها تفکیک شدهاند. در انتها این مواد تحلیل شده و احتمال گسترش دین زرتشتی در پایان دوره اشکانی در برخی از نقاط سرزمین الیمایید ارزیابی میگردد.
تداوم زندگی کوچنشینی از دوره پیش از تاریخ تا عصر حاضر در منطقه میانکوه شهرستان اردل؛ بر پایه مدارک باستانشناختی
صفحه 123-147
علیرضا خسرو زاده؛ محسن بهرامی نیا
چکیده بخش میانکوه که در جنوبغرب شهرستان اردل واقع شده است، از بخشهای کوهستانی استان چهارمحال و بختیاری است. این بخش طی سه فصل در سالهای 1387 تا 1390 مورد بررسی قرارگرفت که طی این بررسی 600 محوطه از دوره پارینهسنگی میانی تا دوره قاجاریه شناسایی شد. بخشی از این منطقه باوجود رشته کوه هفت چشمه و گَره با ارتفاعی بیش از 3500 متر زمستانهای سرد و تابستانهای معتدل و بخشی با ارتفاعی کم بین 1100 تا 1800 متر در تابستانها گرم و در زمستانها سرد است. از اینرو منطقهای بسیار مستعد برای شکلگیری و توسعه جوامع انسانی با معیشت دامداری از دورترین ایام تاکنون بوده است. دامنههای کوه گره و کوه هفت چشمه تا ارتفاع بالای 3000 متر امروزه مورد استفاده کوچنشینان است، الگویی که در گذشته نیز با توجه به یافتههای باستانشناسی به احتمال زیاد وجود داشته است. بیشتر محوطههای شناسایی شده به ویژه در دوره نوسنگی ( 9محوطه) در درههای کوچک و بزرگ و دامنه ارتفاعات قرار گرفتهاند و تمامی ویژگیهای ریختشناختی استقرارهای کوچنشینی امروزی را دارند. عامل پیونددهنده آنها همجواری این محوطهها با معماری موقتی کوچنشینان بختیاری است. تمامی محوطههای باستانی دوره استقراری کوتاهی دارند، به این معنا که پس از این دوره یا متروک شدهاند یا تنها برای مدت کوتاه دیگری مسکونی بودهاند و حضور آنها در دامنههای شیبدار با خاک کم عمق نشان از زندگی کوچنشینی دارد.
