دوره و شماره: دوره 6، شماره 3، مهر 1393 

بازشناسی شهر تاریخی عسکرمکرم براساس متون تاریخی و جغرافیایی

بازشناسی شهر تاریخی عسکرمکرم براساس متون تاریخی و جغرافیایی

صفحه 1-30

مرتضی عطایی؛ جواد نیستانی؛ سید مهدی موسوی کوهپر؛ سید رسول موسوی حاجی

چکیده در نزدیکی روستای بندقیر در اسکان خوزستان بازمانده‌های شهر تاریخی عسکرمکرم هنوز به‌شکل پشته‌‌های متعدد بر دوسوی رودخانه‌ی گرگر خودنمایی می‌‌کند. براساس منابع تاریخی و جغرافیایی، این شهر در نیمه‌ی دوم سده‌ی نخست هـ. ق در پی گسترش تدریجی محل اردوی نظامی مکرم‌بن مطرف و یا مکرم‌ فزر غلام حجاج‌بن یوسف ثقفی در محل قریه یا شهر کوچکی از دوران ساسانی با نام رستقباد بنا نهاده شد و از همین‌رو عسکرمکرم نامیده شد. این شهر، رفته‌رفته بردو کرانه‌ی رود مسرقان گسترش یافت و به‌عنوان مرکز کوره‌‌ای با همین‌نام و در مقام یکی از مهم‌ترین شهرهای خوزستان در دوران اسلامی مطرح شد؛ تا آنجاکه نویسندگان مختلف در سده‌ی چهارم هجری و پس از آن از رونق کشاورزی، تجارت، صنعت و علم کلام در عسکرمکرم سخن گفته‌‌اند. موقعیت ویژه‌ی راهبردی و نظامی این شهر بر سر راه عراق و خوزستان به فارس و لرستان که پیش از تأسیس شهر نیز مورد توجه بوده و مهم‌ترین دلیل ایجاد هسته‌ی نخستین عسکرمکرم نیز به‌شمار می‌‌رفت، اهمیت این شهر را دوچندان می‌‌ساخت. به‌نظر می‌‌رسد که با افول سیستم آبیاری نهر مسرقان و فروپاشی اقتصاد کشاورزی منطقه در اواخر سده‌های میانی اسلامی، از اهمیت عسکرمکرم کاسته‌شده و احتمالاً در سده‌ی نه هجری قمری شهر به‌کلی، متروک شده باشد. در این نوشتار کوشش شده تا با واشکافی متون تاریخی و جغرافیایی و هم‌سنجی مطالب، تصویری جامع از این شهر دوران اسلامی ارایه شود.

خاطرۀ اصلاحات ارضی مطالعۀ موردی: شهرستان...

خاطرۀ اصلاحات ارضی مطالعۀ موردی: شهرستان...

صفحه 27-58

حمید عباداللهی چنذانق؛ سولماز آوریده

چکیده در این مقاله واقعۀ اصلاحات ارضی را در حافظۀ جمعیِ افرادی که این برنامه را تجربه کرده‌اند، بررسی می‌کنیم. رویکرد نظری مورد استفاده در این مطالعه، نظریۀ کادرهای اجتماعی حافظه و رویکرد حال‌گرا در مطالعات حافظۀ جمعی است. تعداد بیست نمونه را با روش نمونه‌گیری نظری انتخاب و با استفاده از روش مصاحبۀ غیرساختمند مطالعه کردیم. منطقۀ مطالعه شهرستان تالش در استان گیلان است. یافته‌ها نشان می‌دهند «خاستگاه طبقاتی» مهم‌ترین کادر اجتماعیِ حافظۀ جمعی نمونه‌های مطالعه است؛ به‌طوری ‌که یادآوری واقعۀ اصلاحات ارضی، نحوۀ اجرای آن و تخلفاتِ صورت‌گرفته در حین اجرای این برنامه در ذهن برخی از نمونه‌ها با خاستگاه‌های طبقاتی «اربابی» و «رعیتی» کاملاً متفاوت است. رعیت‌های پیشین از آن واقعه به‌عنوان روی‌دادی رهایی‌بخش و برنامه‌ای منصفانه یاد می‌کنند؛ درحالی که در حافظۀ اربابان سابق، اصلاحات ارضی همچون برنامه‌ای طراحی‌شده از بالا و غیرحساس به وضعیت واقعی مردم نقش بسته است. پس از خاستگاه طبقاتی، به‌ترتیب، «دین» و «تحصیلات» مهم‌ترین کادرهای اجتماعی هستند که واقعۀ اصلاحات ارضی در درون آن‌ها به‌یاد آورده می‌شود. نمونه‌هایی با گرایش‌های مذهبی بیشتر در زمان اجرای اصلاحات ارضی، آن را تاحدودی در تقابل با شرع می‌دانند. نمونه‌هایی با تحصیلات بیشتر نیز تصویری جامع‌تر، عمیق‌تر و گسترده‌تر از آن واقعه در ذهن دارند.

امپراتوران ساسانی پیشگامان جهانی‌‌سازی: جستاری درمورد انگاره‌های جهانی‌‌شدن در ایران باستان

امپراتوران ساسانی پیشگامان جهانی‌‌سازی: جستاری درمورد انگاره‌های جهانی‌‌شدن در ایران باستان

صفحه 31-55

حسن کریمیان؛ نیلوفر مقیمی

چکیده "جهانی‌‌شدن" یکی از تأثیرگذارترین اندیشه‌‌های فلسفی بر نهادهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی کشورها و ملل مختلف بر مبنای یک‌پارچه‌‌سازی جوامع بین‌‌المللی در عصر نوین است. بیشتر پژوهشگران، آغاز جهانی‌‌شدن را به بعد از عصر رنسانس نسبت می‌‌دهند، حال آنکه با اندکی تأمل در اندیشه‌‌های فلسفی و مفاهیم اسطوره‌‌ای تمدن‌های باستان، می‌‌توان ریشه و خاستگاه این پدیده را، البته نه به‌معنای کاملاً مدرن و امروزی، در آن ادوار جست‌وجو کرد. بدون تردید، امپراتوری ساسانیان، که ۴۲۷ سال (۶۵۱ – ۲۲۴ م) در عرصه‌ی مبادلات سیاسی جهان نقش‌‌آفرینی کرده‌اند، را می‌‌توان یکی از بزرگ‌‌ترین و مقتدرترین حوزه‌‌های فرهنگی تمدنهای جهان باستان دانست که به‌طور مستقیم، متأثری از نظرها فیلسوفان زرتشتی اداره می‌‌شد. بنیانگذار این امپراتوری (اردشیر پاپکان: ۲۴۱- ۲۲۴ م) در پاسخ به این پرسش که چرا در مقابل ولی‌نعمت خود (اردوان پنجم- اشکانی) قیام کرده، می‌‌گوید: "تا جهان را یک‌خدایی کنم". اینک، این پرسش را می‌توان طرح کرد که آیا این امکان هست که تلاش اردشیر برای ایجاد جهانی تحت حاکمیت یک خدا - که با اقدامات عملی و تلاش‌‌های گسترده‌‌ای در تحقق این خواسته همراه بود- را نخستین گام در جهانی‌‌سازی به‌شمار آورد؟ فرض بر آن است که اندیشه‌ی‌ جهانی‌‌شدن بالغ بر هزاروهشتصد سال قبل در تفکرات موبدان عالی‌‌رتبه، زرتشتی پرورش یافته و اردشیر اول ساسانی آن را اجرایی ساخته است. در پژوهش حاضر، تلاش بر آن است تا با اتکا به متون کهن و اسناد باستان‌‌شناسانه نخستین رگه‌‌های اندیشه‌ی جهانی‌‌شدن و اقدامات عملی شاهان ساسانی در تحقق این تفکر، بررسی شود بدین‌منظور، تعدادی از شواهد تاریخی و باستان‌شناسانه‌ی عصر ساسانیان را که نشان دهنده‌ی فرضیه‌ی پژوهش باشند، در چارچوب نظری اندیشه‌‌های جهانی‌‌شدن و جهان‌‌وطنی، به بحث کشیده خواهند شد. از اندیشه‌ی جهان‌‌وطنی، که ریشه در دوران باستان‌‌ دارد، به‌منظور ارتباط‌دادن مفاهیم امروزی جهانی‌‌شدن با اندیشه‌‌های جهان باستان استفاده شده است. درنتیجه‌ی پژوهش حاضر روشن شد که اندیشه‌ی جهان‌‌وطنی و جهانی‌‌شدن، نزدیک به دوهزار سال قبل در ایران مطرح و توسط شاهان ساسانی اقداماتی عملی در تحقق آن نیز انجام شده است.

بررسی هنر بودایی براساس مطالعه‌ی پیشینه‌ی باستان‌شناسی در کشورهای آسیای مرکزی

بررسی هنر بودایی براساس مطالعه‌ی پیشینه‌ی باستان‌شناسی در کشورهای آسیای مرکزی

صفحه 57-87

رحیم ولایتی

چکیده این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که چگونه هنر بودایی در آسیای مرکزی، به‌ویژه در کشورهای آسیای میانه، گسترش پیدا کرده است. امپراتوری موریا (321 تا 185 ق.م.)، در زمان حاکمیت دولت یونانی باختری دراواسط قرن سوم ق.م سعی کرد دین بودایی را در باختر گسترش دهد.کوشانی‌ها با تشکیل دولتی مستقل (حدود 100 ق.م)، تمدن جدیدی را در تاریخ باختر رقم زدند. بعدها امپراتوری کوشانی همسایه‌ی شرقیِ دولت اشکانی شد، تا اینکه در سده‌ی سوم میلادی قلمرو کوشانیان به‌دست ساسانیان فتح شد. از دوره‌ی استقرار و حکومت کوشانیان بودایی در آسیای میانه، حداقل چهار نوع اثر هنری کشف و معرفی شده است. این مقاله سعی دارد تا نقش این چهار اثر را که عبارت‌اند از :1. نقاشیهای دیواری، 2. آثار معماری معابد بودایی، 3. هنر پیکرسازی بودایی، 4. هنر جواهرسازی کوشانی‌ها؛ در رابطه با هنر بودایی توجیه کند. در این میان، شهر ترمذ کهن در جنوب ازبکستان به منزله‌ی مرکز اصلی استقرار بودیسم نقشی مهمی در ترویج این آیین در منطقه داشته است. در شمال‌غرب ترمذ در محلی به نام قره‌تپه بقایای یک دیر بودایی کشف شده و نقاشی‌های دیواری کاخ خالچیان نمونه‌ای از هنر این دوره است. افراسیاب سمرقند مهم‌ترین محوطه‌ی باستانی کوشانیان در ازبکستان است که آثار فراوان این دوره از آن به‌دست آمده است. آنچه رابطه‌ی مرو زمان ساسانیان در ترکمنستان را با دنیای شرق مرتبط می‌سازد، پیدا شدن بنای معبدی بودایی و یک استوپا در خارج از دیوار این شهر است.

جایگاه تاریخی جوامع ارمنستان، گرجستان و آذربایجان (قفقاز جنوبی) در دستگاه اداری هخامنشیان

جایگاه تاریخی جوامع ارمنستان، گرجستان و آذربایجان (قفقاز جنوبی) در دستگاه اداری هخامنشیان

صفحه 89-112

مهسا ویسی؛ علیرضا هژبری نوبری؛ سید مهدی موسوی کوهپر؛ جواد نیستانی

چکیده منطقه‌ی قفقاز که با حمله‌ی داریوش بزرگ به سکاها در سال (12-513 ق.م) ضمیمه‌ی امپراتوری هخامنشی شد، در سراسر دوره‌‌ی هخامنشی، مرزهای شمالی این امپراتوری را شکل می‌‌داد. مناطق امروزی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان که به‌طور کلی، شامل کشورهای قفقاز جنوبی است، بخشی از ملل تابعه‌‌ی هخامنشیان بوده‌‌ است. فهرست‌‌های رسمی امپراتوری هخامنشیان از ملل تابعه، تنها به نام ارمنستان اشاره کرده‌‌اند و موقعیت سایر مناطق، در دستگاه اداری امپراتوری چندان روشن نیست. تنها منبع نوشتاری که در این‌باره، اطلاعاتی می‌دهد، تاریخ هرودوت است و داده‌‌های باستان‌‌شناسی نیز نشان می‌‌دهد که از اواخر (قرن 6 ق.م) تغییرات عمده‌‌ و نوآوری‌‌های زیادی در مواد فرهنگی این ناحیه به‌وجود آمده که ناشی از حضور پارسیان است. براساس داده‌‌های باستان‌‌شناسی، که مهم‌ترین آن‌‌ها کاخ‌‌هایی با ستون‌‌های زنگی‌شکل از نوع هخامنشی است و نوشته‌‌های هرودوت و سایر مواد فرهنگی، مشخص می‌شود که بخش غربی ارمنستان به ساتراپی هیجدهم و بخش شرقی آن به ساتراپی سیزدهم و منطقه‌‌ی آذربایجان به ساتراپی یازدهم مندرج در لیست هرودوت تعلق داشتند. ضمن این‌که بخش غربی گرجستان، یعنی کلخیس، به‌‌طور مستقیم وارد ساتراپی‌‌های پارسیان نبود و درحد نهایی مرزها وظیفه‌‌ی پاسداری از قسمت‌‌های شمالی در برابر حملات سکاها را برعهده داشت و بخش شرقی گرجستان، یعنی ایبریا، نیز احتمالاً داخل در ساتراپی هیجدهم یا یازدهم مندرج در لیست هرودوت بوده است. به‌طور کلی، هدف از این تحقیق بررسی جایگاه اداری کشورهای امروزی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان در سیستم اداری ساتراپی‌‌های هخامنشی براساس داده‌‌های باستان‌‌شناسی است. روش این تحقیق نیز بر پایه‌‌ی مطالعات کتابخانه‌‌ای و بازدید میدانی از محوطه‌‌های مورد بحث است.

آیین تدفین اسب در میان اقوام سکایی مطالعه‌ی موردی گورستان خرم‌آباد مشگین‌شهر

آیین تدفین اسب در میان اقوام سکایی مطالعه‌ی موردی گورستان خرم‌آباد مشگین‌شهر

صفحه 113-144

رضا رضالو؛ یحیی آیرملو

چکیده سکاها یکی از مهم‌ترین اقوامی بودند که در هزاره‌ی اول ق.م بسیاری از بخش‌های آسیای مرکزی، شمال و جنوب قفقاز و غرب آسیا، ازجمله شمال غرب ایران را اشغال کردند. یکی از مهم‌ترین مشخصات فرهنگ سکایی، تدفین باشکوه شاهزاده­های آن‌هاست. در این امر اسب نقش مهمی را ایفا می­کرده است. اسب یکی از حیوانات مقدسی است که در فرهنگهای مختلف از احترام خاصی برخوردار بوده است، این احترام در میان اقوام سکایی به‌صورت قربانی‌کردن آن برای شاهزاده­های سکایی نمود پیدا کرده است. از این اقوام در سرتاسر آسیای مرکزی و شمال قفقاز تدفین‌های بسیاری کشف شده که یکی از ویژگی‌های این‌گونه تدفینها تعداد زیادی اسب بودند که همگی خفه شده و در کنار یا بر بالای قبر بزرگ‌زاده‌ی سکایی قرار داده شدند. در هزاره‌ی اول ق.م سکاها در حین ورود به آسیای غربی قسمت‌هایی از شمال غرب ایران را نیز در دوره مادها تصرف کردند. اخیراً در گورستانی در مشگین‌شهر اردبیل یکی از منحصر به فردترین تدفین‌های سکایی در کل آسیای غربی به دست آمد که ویژگی بارز آن مانند سایر تدفین‌های سکایی، تدفین‌های اسب بود. در این مقاله با توجه به ویژگی‌های کلی تدفین‌های سکایی براساس منابع تاریخی و باستان­شناختی، به ویژگی‌های تدفین سکایی گورستان خرم­آباد مشگین‌شهر خواهیم پرداخت. اشاره به ساختار قبور، نحوه­ی تدفین اسب‌ها و تحلیل چنین رفتاری از مهم‌ترین اهداف پژوهش حاضر است.

تحلیل فرم و کاربری صورتک‌‌های زرین کلماکره

تحلیل فرم و کاربری صورتک‌‌های زرین کلماکره

صفحه 145-170

لیلا خسروی؛ سیدمهدی موسوی کوهپر؛ جواد نیستانی؛ علیرضا هژبری نوبری

چکیده گنجینه‌ی کلماکره به ‌طور اتفاقی در سال 1368 هـ..ش توسط یک شکارچی محلی در غار کلماکره واقع‌در بیست کیلومتری شمال‌غرب شهرستان پلدختر لرستان کشف شد. این مجموعه شامل انواع ظروف، ریتون‌ها، مجسمه­های انسانی و حیوانی، صورتک‌ها، پلاک‌ها، زیورآلات و... است. ویژگی منحصر به‌ فرد این اشیا وجود کتیبه هایی به خط ایلام نو روی برخی از آنهاست. استفاده از کتیبه‌های میخی و نام‌های ایلامی، رابطه‌ای کاملاَ نزدیک با افق فرهنگی ایلام نو را نشان می‌دهد. خوانده شدن این کتیبه‌ها توسط لامبرت، فرانسوا والا، رسول بشاش و تجزیه و تحلیل باستان شناختی آن‌ها، سبب آشکار شدن نام یک سلسله‌ی‌ گمنام محلی از دوران ایلام نو در لرستان شد که عرصه‌ی جدیدی را در مطالعات باستان‌شناسی و تاریخ هنر این دوره‌ی تاریخی در غرب ایران گشود. به جز تعدادی صورتک، که جنس آن‌ها از طلاست، سایر اشیای این مجموعه از نقره ساخته شده‌اند، زیرا در آن زمان، معیار مبادله در داد و ستد نقره بوده است. نگارندگان، قصد دارند در این مقاله به بحث و بررسی درباره‌ی صورتک‌های طلایی این گنجینه و مقایسه‌ی آن‌ها با نمونه‌های مشابه در سایر فرهنگ‌ها بپردازند.

نگرشی بر علل ضعف و سقوط ساسانیان از منظر مورخان سده های نخست هجری

نگرشی بر علل ضعف و سقوط ساسانیان از منظر مورخان سده های نخست هجری

صفحه 171-210

سید رسول موسوی حاجی؛ عابد تقوی؛ بابک آریان پور؛ سامان فرزین

چکیده ساسانیان به‌عنوان یکی از قدرتمندترین سلسله­های ایرانی، بیش از چهارسده و تا پیش از حمله اعراب مسلمان به ایران حکومت کردند. دولت بزرگ ساسانی با پیروی از اصل تمرکز حکومت و ملی‌کردن دین زرتشت، ایران ملوک­الطوایفی عهد اشکانیان را به‌صورت کشوری یکپارچه و مقتدر درآورد؛ به‌گونه­ای که این حکومت، علاوه‌بر بازآفرینی قدرت سیاسی، دگرگونی­های گسترده و عمیقی را درتمامی زمینه­های اجتماعی و فرهنگی ایران ایجاد کرد. با این‌حال، پس از چندی، عوامل بسیاری باعث سستی تدریجی این سلسله‌ی قدرتمند و درنهایت، فروپاشی آن در برابر حمله‌ی اعراب مسلمان شد. در این نوشتار، بر این است تا با بررسی دقیق و همه‌جانبه‌ی آثار مورخان چهارسده‌ی نخستین دوره‌ی اسلامی، یعنی ابوحنیفه‌ی دینوری، یعقوبی، مسعودی، طبری و ابن‌مسکویه، دلایل ضعف تدریجی و فروپاشی حکومت ساسانی با روش توصیفی- تاریخی، مورد پژوهش و تحلیل قرار گیرد. نتایج پژوهش، نشان می‌دهد که از دیدگاه مورخان چهارسده‌ی نخست اسلامی، در ضعف و زوال ساسانیان و شکست آنان در برابر اعراب مسلمان نقش داشته است؛ امواردی مانند تعصبات مذهبی و جایگاه رفیع روحانیان زرتشتی، قدرت روزافزون اشراف و نجبا، کشتار خاندان سلطنتی توسط شیرویه و ضعف پادشاهان در اواخر حکومت ساسانی، کودتای نظامی‌سرداران علیه پادشاهان، جنگ­های طولانی‌ مدت فرسایشی برون‌مرزی، به‌ویژه جنگ­های مداوم با امپراطوری روم، براندازی خاندان آل‌لخم توسط خسروی پرویز، فشارهای اقتصادی بر مردم و وضع مالیات‌های سنگین، بلایای طبیعی همچون طغیان دجله و فرات و امدادهای غیبی.

راز جدال نرسه با بهرام ها از نگاه انسان شناسی فرهنگی

راز جدال نرسه با بهرام ها از نگاه انسان شناسی فرهنگی

صفحه 211-263

سرور خراشادی؛ حامد وحدتی نسب؛ سرور خراشادی

چکیده چگونگی ولیعهدگزینی و انتخاب جانشین شاهنشاه از مسائل ابهام­آلود ساختار حکومتی ساسانیان است؛ به‌گونه­ای‌که در تاریخ چهارصدساله­ی ساسانیان، سرنوشت جانشینی شاهنشاه را جدال میان دودمان سلطنت، روحانیان قدرتمند مَزدیسنی و خاندان­های بزرگ فئودال رقم می­­زد. طبق قانون مرسوم ساسانیان، به‌طور معمول حق سلطنت از آن "نخست­زادگان" بود؛ هر چند در مواردی شاهنشاه به صلاح‌دید خود حکم به جانشینی فرزند کوچک­تر می­داد. یکی از جنجالی­ترین رقابت­ها بر سر تصاحب تاج و تخت، نبرد میان نرسه و بهرام­ها (بهرام یکم، بهرام دوم و بهرام سوم) است که به مدت سه نسل، داغ نفاق را بر تارک خاندان سلطنت نهاد. این درگیری با چنان شدت و حدتی تداوم یافت و چنان بازتاب گسترده­ای بر شواهد کتیبه­ای، سکه­شناختی و نگارکندهای صخره­ای بر جای نهاد که نمی­توان از آن همچون جدال­های مرسوم میان درباریان یا حرص و آزی صِرف برای نیل به سلطنت یاد کرد.­ در این جستار بر آنیم تا دریابیم که چرا شاهزاده نرسه، پسر شاپور اول با تخطی از قوانین "حق نخست­زادگی" و "انتقال سلطنت از پدر به پسر"، مصرانه بر طبل مخالفت کوبید و طی کشاکش با سه نسل از رقبای خود داعیه­ی حق سلطنت سر داد. چه چیز او را چنین محق سلطنت می­نمود؟ راز پایداری و سماجت نرسه تا نیل به پادشاهی چه بود؟ نظر به این که اهتمام در پاکی خون و نسب در خانواده، صفت بارز جامعه­ی ساسانی است، نمی­توان تنها به حق پدر­تباری شاهزادگان اکتفا کرده و از حق مادرتباری آنان گذشت. "ازدواج با محارم سلطنتی (پادشاه­تباری)" در عصر ساسانی، خود شاهدی است معتبر بر صدق این گفتار. از آن‌جاکه جستار تاریخی ما رویکردی انسان­شناسانه دارد و "جامعه­شناسی خانواده" نقطه­ی تلاقی تاریخ و انسان­شناسی است، به منظور پاسخ­گویی به پرسش­های یادشده، ناگزیر از تفحص در تبارشناسی پادشاهان مورد بحث، حق تباری از منظر انسان­شناسی فرهنگی و مقوله‌ی "ازدواج با محارم" از دریچه­ی جامعه­شناسی تاریخی هستیم. روش پژوهش، مطالعه‌ی تطبیقی میان منابع تاریخی، مطالعات قوم­نگاری و شواهد باستان­شناختی با رویکردی روان- انسان­شناختی است. ماحصل این جستار، پی بردن به حق "دوسر شاه­تباری" در امر ولیعهدی است که گویی بر حق "نخست­زادگی" شاهزادگان ارجحیت داشته است.