دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات گروه تخصصی تاریخ
چکیده: (9458 مشاهده)
عوامل تاریخی مؤثر بر توسعهنیافتگی ایران از دغدغههای همیشگی محققان ایرانی بوده است. رویکرد نئومارکسیستی و نظریه وابستگی یکی از رویکردهای رایج در بررسی موانع تاریخی توسعه در ایران است. هدف این مقاله بررسی و ارزیابی این رویکرد بهویژه قرائت جان فوران از آن در تحلیل توسعهنیافتگی تاریخی ایران است. رویکرد نئومارکسیستی به توسعه در واقع تلاشی برای بسط مارکسیسم کلاسیک برای تحلیل روند توسعه سرمایهداری و پیامدهای آن برای اقتصادهای توسعهنیافته است. نظریه وابستگی با وجود شباهتهای اصلی در قیاس با رویکردهای نئومارکسیستی، این مزیت را دارد که همه چیز را به اقتصاد جهانی و جایگاه کشورها در نظام جهانی سرمایهداری فرو نمیکاهد و میکوشد شرایط و ساخت اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیک کشورهای مورد بررسی را نیز در تحلیل خود برجسته کند. در تحلیل پژوهشهای انجامشده براساس نظریه وابستگی در ایران وجوه غایتانگارانه و دترمینیستی این تحلیلها مورد نقد قرار گرفت. آنها در تحلیل رابطه میان کشورهایی مانند ایران با نظام جهانی دچار تناقض هستند و نیز تحلیل دقیقی از نیروهای اجتماعی و سیاسی در ایران ترسیم نمیکنند. فقدان طرحی بدیل برای توسعه از مهمترین مشکلات این رویکرد است. در تحلیل پژوهش فوران نکته مهم ناکامی او در تلاش برای پلزدن میان تحلیل مبتنی بر جزئیات از ساخت اجتماعی- اقتصادی ایران با مفاهیم کلان نظریه وابستگی است.
نوع مقاله:
سایر مقالات |
موضوع مقاله:
تاریخ انتشار: 1395/7/1