دانشجوی دکتری، جامعه شناسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
چکیده: (10011 مشاهده)
در این مقاله ارتباط تغییرات گفتار و عملکرد دولتهای جمهوری اسلامی را با تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در طول سه دهه پس از انقلاب اسلامی بررسی کردهایم. مسئلۀ اصلی پژوهش، دگرگونیهای دولتها به گفتارهای مخالفشان است و پرسش این است که چگونه میتوان این تحولها را توجیه کرد. در پاسخ به این پرسش، روایتها و تحلیلهای تاریخی را با ارجاع به الگویی سهسطحی بررسی کردهایم تا ساختار حکومت، ارتباط خردهنظامها و روح کنش متقابل مرتبط شوند. در سطح بیرونی، تغییرات دولتها را با روایت حسین بشیریه در ساختار سهگانۀ حکومت ایران پی گرفتهایم؛ در سطح میانی، به برداشت مسعودکوثری از نظریۀ پارسونز در آسیبشناسی چیرگی خردهنظام سیاسی و در سطح درونی، به تفسیر تنهاییو عبدی از کنش متقابل افراد و مفهوم مراحل تکامل جوامع هربرتمید توجه کردهایم. بهجای رویدادها، از روایتها و تحلیلهای موجود بهعنوان شواهد الگو استفاده کردهایم.
درنتیجه، تغییرات ایدئولوژیک دولت در بستری از چیرگی خردهنظام سیاسی، عامل مهمی در تحول اجتماعی ایران دانسته شده و کنش فردی، تعمیمنیافته ارزیابی شده است. با این نگاه، برای پیشگیری از تحولات اجتماعی واگرا، کمرنگ کردن نقش دولت در تحولات اجتماعی با سیاستزدایی از خردهنظامهای دیگر و آزادسازی کنشهای اجتماعی از ملاحظات ایدئولوژیک را پیشنهاد کردهایم.
انتشار: 1394/1/1