دانشیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
چکیده: (10358 مشاهده)
قدرت نوظهوری که در پرتو شخصیت چنگیز و با شرکت فعال سران قبیلهای در اوایل قرن 7 هـ.ق/13م به وجود آمد ماهیت کاملاً نظامی داشت. نیروهای نظامی رکن اصلی قدرت مغولی بودند و اصلاحات چنگیز در زمینههای سیاسی و حقوقی به طور مشخص بار نظامی داشت. جنگ در میان مغولها پدیدهای معمولی بود و تأمین اقتصاد از طریق غارت یکی از مهمترین شیوههای تأمین معاش قلمداد میشد. این مسأله به نوبه خود بر نفوذ سران نظامی میافزود و ساختار قدرت مغول در مناطق متصرفی را رنگ و روی نظامی میبخشید.
حکومت ایلخانان نیز ماهیتی نظامی داشت و به خصوص در دهههای آغازین حکومتداری آنها، اشرافیت نظامی از نفوذ بیشتری برخوردار بودند. این اشرافیت نظامی که در سیاست و اقتصاد گرایش گریز از مرکز داشت تا آخر عهد ایلخانان نفوذ نسبی خود را حفظ کرد و یکی از ارکان قدرت به شمار میرفت. جایگاه اشرافیت نظامی و زمینههای نفوذ آن در ساختار حکومت ایلخانان در گذار از اقتصاد عرفی به اقتصاد امری، با اعتنا به جایگاه اهل شمشیر در تاریخ ایران پیشاایلخانی، مسألهای است که مقاله حاضر با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با هدف نشان دادن تأثیر آن بر ماهیت حکومت ایلخانان و میزان اقتدار شخص ایلخان سعی در بررسی آن دارد.
انتشار: 1396/10/1