استادیار، گروه علوم اجتماعی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
چکیده: (11128 مشاهده)
در مقالۀ حاضر بینش حاکم بر جامعهشناسی تاریخی را بررسی کردهایم و برآنیم تا قابلیتهای آن را در تحلیل ماهیت تحولات اجتماعی آشکار کنیم. برای این منظور از روش کتابخانهای برای استخراج محتوای بینش جامعهشناختی تاریخی استفاده کردهایم. یافتههای تحقیق نشان میدهند زمینههای اجتماعی و فکری بینش جامعهشناسی تاریخی از قرن نوزدهم در دو حوزۀ تاریخ و جامعهشناسی شکل گرفت. باوجود تمایز سنتی حاکم بر علوم اجتماعی آن زمان، فرنان برودل و پیتر برک از حوزۀ تاریخ، و سی. رایت میلز، آنتونی گیدنز و فیلیپ آبرامز از حیطه جامعهشناسی با تحلیلهایی متفاوت بر همگرایی دو رشته جامعهشناسی و تاریخ تأکید کردند. نتیجۀ همگرایی این دو دسته، تولد طرح بینرشتهای جامعهشناسی تاریخی در اواسط دهۀ 1970م بود که از یک سو با بهکارگیری نظریۀ اجتماعی بهعنوان چارچوب تحلیلی شواهد تجربی از رشتۀ تاریخ منفک شد و از سوی دیگر با قرار دادن کنش اجتماعی و ساختار اجتماعی در بستر تاریخیشان و آزمون نحوۀ بازگشایی تاریخی آنها بر خصلت زمانمند زندگی اجتماعی تأکید کرد. این بینش از جامعهشناسی تاریخی در موضوعات مختلف بهشکلهای گوناگون بهکار گرفته شد. جامعهشناسی تاریخی تعمیمی، تفسیری و تحلیلی تدا اسکاچپول در کنار جامعهشناسی تاریخی خرد (تجربی) و کلان (تطبیقی) دو نمونه اصلی از طبقهبندی انواع بینشهای جامعهشناختی تاریخی است. با این همه، انواع تحلیلهای جامعهشناسی تاریخی همگی دارای این کارکرد هستند که به فهم جهان کنونی، نحوه تغییر آن و درک درست مسیرهای آینده میپردازند. نتیجۀ مقالۀ حاضر این است که بینش جامعهشناسی تاریخی با نقد نظریۀ نوسازی توسعه درپی نشان دادن مسیرهای متفاوت تحول تاریخی جوامع است و توسعه را پدیده خاص جوامع تاریخی میپندارد.
انتشار: 1394/1/1