استادیار، گروه علوم اجتماعی، دانشگاه شهیدباهنر کرمان، کرمان، ایران
چکیده: (10203 مشاهده)
در مقالۀ حاضر با استفاده از روش تاریخی و تکنیک تحلیل فرایند، به آزمون نظریۀ هونث در زمینۀ تحلیل نقش نیروهای اجتماعی- اقتصادی در وقوع انقلاب اسلامی ایران طی دهههای چهل و پنجاه پرداختهایم. تحقق انقلاب ایران با توجه به این رویکرد نظری، به ناکامی شاه در اجرای برنامۀ مدرنیزاسیون برمیگردد که دارای ابعاد سکولاریسم، ناسیونالیسم و کاپیتالیسم بود. تحلیل دادههای تاریخی با توجه به این نظریه نشان میدهد همزمان با احساس تحقیر، اختلال در بهرسمیتشناسی و انکار و بیعدالتی توسط برخی نیروهای اجتماعی، تحولی اساسی در رویکرد حوزۀ علمیه به سیاست شکل گرفت. گرایش روحانیون بهسمت جامعهپذیریِ استحالهگرایانه این امکان را فراهم آورد تا آنان بتوانند بهشکل مؤثری طبقات اجتماعی مختلف را علیه رژیم شاه بسیج کنند. روحانیون درنتیجۀ اجرای طرح سکولاریسم در زمرۀ گروههایی قرار گرفتند که تحقیر شده بودند. احزاب سیاسی و ناراضیانِ طبقۀ متوسط شهری اعم از دانشگاهیان، نویسندگان و روشنفکران چپ بهدلیل تأکید رژیم بر ناسیونالیسم شاهنشاهی دچار اختلال در بهرسمیتشناسی شدند. انگیزۀ براندازی رژیم برای این گروه از نیروها بیشتر وجه اجتماعی داشت؛ اما انقلاب اسلامی در ایران تابع نقش نیروهای اقتصادی نیز بود. بازاریان سنتی، مهاجران و حاشیهنشینان شهری بازندگان طرح مدرنیزاسیون بودند. این گروه برنامۀ کاپیتالیسمشاه را ناعادلانه و به ضرر خود میدانستند؛ به همین دلیل با پیوستن به ائتلاف روحانیون، انقلاب 1357 در ایران بهوقوع پیوست. براساس نتایج این تحقیق، بهرسمیتشناسی یکی از مهمترین عوامل ایجاد گروههای ناراضی است که امکان بسیج تودهها را علیه قدرت فراهم میکند.
نوع مقاله:
مقاله مستقل |
موضوع مقاله:
علوم اجتماعی انتشار: 1394/1/1