دوره 12، شماره 1 - ( 1399 )                   جلد 12 شماره 1 صفحات 42-1 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


1- استاد جامعه‌شناسی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران ، azadarmaki@gmail.com
2- دانش آموختۀ دکتری جامعه‌شناسی مسائل اجتماعی دانشگاه تهران
چکیده:   (2290 مشاهده)
پس از مشروطیت پرسش از چیستی و چرایی وقوع آن شاید مکررترین پرسش نظریه‌پردازان و متفکرانی بوده است که درباره تاریخ ایران معاصر اندیشیده‌اند. اما در بسیاری از موارد تفاسیر و تبیین‌هایی که ارائه‌شده به نحوی شرق‌شناسانه بوده‌اند. از طرف دیگر در این تبیینها انقلاب مشروطه بهمثابه یک رویداد آن‌قدر برجسته شده است که در پرداختن نظریه درباره تاریخ ایران به‌عنوان نقطه فارق تاریخ ایران را به پیش و پس از خود تقسیم می‌کند. به‌این‌ترتیب تاریخ ایران تبدیل شده است به تاریخ استبداد؛ ولی این قضاوت از بالای قله انقلاب مشروطه به دست آمده است. با تقلیل‌گرایی‌هایی که در این نگاه با ساخته‌شدن کلیت یکپارچه از تاریخ صورت می‌گیرد، در عمل وظیفه بررسی علمی کنار گذاشته می‌شود، زیرا تکلیف گذشته با تفسیر آن به‌عنوان تاریخ استبداد روشن شده استمیشود. مقاله حاضر می‌کوشد از رهگذر مرور انتقادی نظرات همایون کاتوزیان و جان فوران به عنوان به‌جای تبیین مشروطیت به‌عنوان انقلابی علیه استبداد و وابستگی، با کمک گرفتن از بینش‌های نظری وبر و دورکیم آن را به‌مثابه فرآیند تحولی تدریجی ببیند که زمینه‌های تکوین آن را در تحولات قرن نوزده می‌توان پی گرفت. البته ابداً ادعای ارائه مدل و نظریه در کار نیست، بلکه تلاشی است برای اندیشیدن جامعه‌شناسانه درباره مشروطیت؛ تأمل درباره آن به‌عنوان فرآیند، محصول تحولات تدریجی طولانی‌مدت در جریانها، نهادها و نیروهای اجتماعی در عرصه داخلی و تغییرات در نظام جهانی. 
متن کامل [PDF 1224 kb]   (1026 دریافت)    
نوع مقاله: پژوهشی اصیل | موضوع مقاله: تاریخ
انتشار: 1399/6/25

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.